کاش عاشقت نمیشدم....:))
کاش عاشقت نبودم ، که اینگونه بسوزم به پایت ،
که اینگونه بمانم در حسرت دیدارت
کاش عاشقت نبودم که عذاب بکشم ،
تمام دردهای دنیا را بر دوش بکشم...
که شبهایم را با چشمان خیس سحر کنم،
روزهایم را با دلتنگی و انتظار به سر کنم
کاش عاشقت نبودم که اینگونه دلم سوخته نبا
در هوای سرد عشقت افسرده نباشد
کاش عاشقت نبودم که اینک تنها باشم ،w
تو نباشی و من پریشان باشم ،
تو نباشی و من دیوانه و سرگردان باشم...
کاش عاشقت نبودم که اینک لحظه هایم بیهوده بگذرد ،
فصلهایم بی رنگ بگذرند ،تا حتی دلم به خزان نیز خوش نباشد...
تقصیر خودم بود که هوای عاشقی به سرم زد ، تا خواستم فرار کنم ،
عشق تیر خلاصش را به بال و پرم زد ،
تا خواستم دلم را پشیمان کنم ، دلم ، دل به دریا زد....
دل به دریا زد و بدجور غرق شد ، همه امیدهایم زیر آب محو شد....
کاش عاشقت نبودم که اینک از دست تو ناله کنم ،
شب و روز دلم را سرزنش کنم ....
قلبم میلرزد ، تمام وجودم تمنای آغوشی را میکند که آن آغوش
رویاییست که گاهی فکر میکنم رسیدن به آن محال است
چشمانم دیگر از اشک ریختن سویی ندارند ،
چشمانی که تمام لحظه ها انتظار این را میکشند که به دیدار چشمان تو بیایند
کاش عاشق دل بی وفایت نبودم ، بی نیاز بودم ،
مثل خودت بیخیال بودم ، کاش مهم نبود برایم بودنت ،
دیگر احساس نیاز نمیکردم در تمام لحظه های نبودنت !